معنی صورت حساب
لغت نامه دهخدا
صورت حساب. [رَ ت ِ ح ِ / رَ ح ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ورقه ای که حساب کسی را در آن نویسند. کاغذی یا طوماری که ارقام بدهکاری و بستانکاری در آن ثبت شده. سیاهه.
حساب
حساب. [ح ِ] (اِخ) چشمه ٔ... رجوع به چشمه ٔ حساب شود.
حساب. [ح ُس ْ سا] (ع ص، اِ) ج ِ حاسب: بر دست او حملی روان کرد که اقلام کتاب و افهام حساب از حد و حصر آن قاصر آید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). در اعداد کتاب و حساب منتظم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). پشته ها را چون قلم حساب بند از بند فرو پاشید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 452).
حساب. [ح َس ْ سا] (ع ص، اِ) شمارگر. (مهذب الاسماء). محاسب. شمارگر. (سمعانی).
فارسی به انگلیسی
Account, Invoice
فرهنگ معین
(~. حِ) [ازع.] (اِمر.) نوشته ای که در آن بهای کالا یا خدمات خریداری شده ثبت شده است.
فرهنگ عمید
برگهای حاوی مشخصات و قیمت کالای خریداریشده یا خدمات انجامشده، فاکتور،
تعبیر خواب
1ـ اگر خواب ببینید صورتحساب به شما می دهند تا پرداخت کنید، معنایش این است که در وضعیتی خطرناک قرار خواهید گرفت و امکان دارد برای آزادی خود متوسل به قانون شوید.اما اگر ببینید صورتحساب را پرداخت می کنید، نشانه آن است که از نزاع شدید به صلح خواهید رسید. 2ـ اگر خواب ببینید به دیگران صورتحساب می دهید، حاکی از آن است که پیشامدهای ناخوشایندی به وقوع می پیوندد و روال عادی زندگی به هم می ریزد. 3ـ اگر زنی کتابداردر خواب ببیند که صورتحساب کتابها را جمع می زند، معنایش این است که در امور شخصی و عاطفی دچار مشکل خواهد شد، اگر فردی شایسته مشکل او را حل خواهد کرد و زن از طرف کارفرمایی جدید مورد احترام و تشویق قرار می گیرد. -
فارسی به آلمانی
Angabe (f), Bericht (m), Konto, Rechnung (f), Rechnung (f), Warenrechnung (f)
حل جدول
فاکتور
فرهنگ فارسی هوشیار
کاغذی که ارقام بدهکاری یا بستانکاری کسی در آن نوشته شود
عربی به فارسی
شمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دلیل موجه اقامه کردن (با) , تخمین زدن , دانستن , نقل کردن () حساب , صورت حساب , گزارش , بیان علت , سبب , علم حساب , حساب , حسابی , حسابگر , حسابدان , محاسبه , محاسبات
مترادف و متضاد زبان فارسی
آمار، شمارش، شماره، شمار، اندازه، تعداد، حد، عده، سیاهه، بیلان، محاسبه، شمردن، ریاضی، بدهی، قرض،
(متضاد) طلب، بستانکاری، صورت حساب، تخمین، برآورد، قیامت، رستاخیز 01 دلیل، منطق، درست، صحیح، انگیزه، سبب، جهت
واژه پیشنهادی
یوناس کارلسون
معادل ابجد
767